بایگانی برچسب‌ها: معرفی کتاب

ابعاد جادویی گذشته

استاندارد
ابعاد جادویی گذشته

پرسه زدن در «سرزمین گذشته» و غوطه‌وری نوستالژیک در خاطرات هرگز جزو سرگرمی‌های محبوبم نبوده. همیشه زمان حال چنان نشاط انگیز، و آینده چنان مهیج و نویدبخش بوده که گذشته رو بیرنگ و بو کرده. امسال که به عادت همیشگی پاکسازی کاملی انجام دادم، بعد از مدتها سراغ نوشته‌های 10-8 سال پیش رفتم، و از خوندنشون شگفت‌زده و حتی شرمنده شدم (خدا رو شکر که اون موقع وبلاگ نداشتم!). آدمی رو می‌دیدم که نه تنها از خیلی جهات به‌خاطر نمی‌آوردم، بلکه انتقادات زیادی نسبت بهش داشتم. این البته حسی تلخ و شیرین بود؛ با اینکه بیش از پیش با گذشته بیگانه‌ام کرد، اما دیدم که در این سالها چه راه درازی رو طی کردم، و مطمئن شدم که انتخابهام درست بوده و در مسیر درستی قرار دارم.

اما واحه‌هایی در زمان هستند که همچنان درخشان و جادویی‌اند، خاطراتی کلیدی از دوران کودکی که در شکل گرفتن هسته شخصیتم موثر بودن. مثل لذت و هیجان تب‌آلود کش رفتن بوف کور از کتابخانه والدینم، و چندباره و بی‌حاصل خوندنش در انباری نیمه‌تاریک؛ قدم زدن و بازیگوشی در پارک جنگلی کوچک اما پردرخت اطراف خونه، که اون زمان به دلیل ریزه بودنم، جنگلی عظیم و اسرارآمیز با درختانی سر به فلک کشیده بود و سرشار از وعده‌های ماجراجویانه پنهانی؛ مثل سرمستی دیدن فیلم هملت برای اولین بار، که وجودم رو زیر و رو کرد و همزمان شیفته سینما و ادبیاتم کرد؛ مثل مسابقه گذاشتن با موشک‌های کاغذی در سالن پذیرایی دلباز، و هویت‌های خیالی و اسامی خیالی و سواری بر روی اسب خیالی‌ام سمندر!؛ مثل رسیدن اتفاقی شبح خورشید به دستم، که خوندنش نقطه عطفی در زندگیم شد و برای همیشه دنیام رو تغییر داد؛ مثل ماجراجویی‌های شهری با دایی نازنینم و سوار اتوبوس دوطبقه شدن؛ مثل زمانی که بعد از مدتها خیره شدن و تمرکز، بالاخره موفق شدم به درون چراغ نارنجی لونه زنبوری دوچرخه‌ام برم، و به محفظه‌ای نارنجی رنگ و درخشان و باشکوه با سقف بلند و دیوارهای لونه‌زنبوری قدم بذارم (توهم؟ رویا؟ خیال‌پردازی؟! خیلی بچه بودم، و خاطره خیلی واضحه. بخش منطقی وجودم اونو به حساب تخیل قوی‌ام میذاره).

My 3D Camera

Read the rest of this entry

اروین یالوم، رمان‌نویسی که نیچه و شوپنهاور را روان‌درمانی کرد

استاندارد
اروین یالوم، رمان‌نویسی که نیچه و شوپنهاور را روان‌درمانی کرد

فلسفه همواره بخش مهمی از زندگی انسان بوده. آگاهانه یا ناآگاهانه، هر کدوم از ما مواقعی درگیر سوالات بنیادی بشریت بودیم، و بیشترمون به دنبال معنایی برای زندگیمون هستیم، چیزی که زمان محدودمون در این دنیا رو ارزشمند کنه. نگرش ما به مفاهیم کلیدی مثل مرگ، پوچی، جاودانگی، آزادی و اخلاق هست که روش زندگی و اهداف بزرگمون رو شکل میده. شاید بشه گفت در بین مکاتب فلسفی، اگزیستانسیالیسم بیش از همه دغدغه مسائل بنیادی و دنیایی هستی انسانی رو داره و به مفاهیم انسانی این‌جهانی و تحلیل هویت بشر می‌پردازه.

Philosophy

Read the rest of this entry

گرسنه، شاهکار کنوت هامسون

استاندارد
گرسنه، شاهکار کنوت هامسون

«در یکی از روزهای پاییز سال 1890 میلادی، وقتی بادهای سرد قطبی وزیدن گرفته بود و برگ‌های زرد و پراکنده درختان سطح خیابان‌ها را می‌پوشاند، مردی نگران و مغموم و رنجور، از کویی به کویی و برزنی به برزنی طی طریق می‌کرد. در دنیای خود بود، بدون آنکه از رنج سرما و محنت گرسنگی از پای بیفتد و یا در مقابل افراد مرفه و کامروایی که در هر گوشه و کنار شهر، بی‌خبر از محرومیت دیگران، شادکامی خود را به رخ می‌کشیدند دست نیاز به سویشان دراز کند. چون پادشاهی در کاخ افسانه‌ای خیال، بر سریر غرور و مناعت تکیه زده و به روزگار شیرین و امیدبخش آینده می‌نگریست و اطمینان داشت به زودی این ایام نامرادی و ناکامی به پایان خواهد رسید. مصیبت چون سیلی مخرب به سویش سرازیر گشته بود. صاحبخانه‌اش او را از خانه بیرون رانده بود و روزنامه‌ای که گاه و بیگاه برای آن داستان یا مقاله‌ای می‌نوشت در این اواخر از چاپ آثارش خودداری کرده بود. از بهار گذشته که عفریت فقر و تهیدستی چهره مشئوم خود را به او نمایانده بود، وی هر چه داشت فروخته و به تدریج خورده بود. تلاش او برای یافتن کار هم بی‌حاصل بود زیرا با وجود درشتی اندام و نیرومندی بازو نتوانسته بود ساده‌ترین و حقیرترین شغلی برای خود بیابد تا در برابر دستمزدی ناچیز، شکم گرسنه خود را سیر و تن لرزان خود را گرم سازد. با این حال سر تسلیم و شکست فرود نمی‌آورد و بر ماتم و سیه‌روزی خویش سرشک ندامت نمی‌ریخت …» (1)

Knut Hamsun

Read the rest of this entry

آرتور سی. کلارک و پایان طفولیت

استاندارد

آرتور سی. کلارک بین نویسندگان علمی – تخیلی از نام‌آشناترین هاست، چرا که حتی کسانی که علاقه خاصی به این ژانر ندارند هم احتمالا فیلم 2001: اودیسه فضایی رو دیدن یا نامش رو شنیدن. کلارک دغدغه‌های بزرگی داره و در آثارش سوالات مهمی رو مطرح می‎‌کنه: از کجا اومدیم؟ به کجا میریم؟ آیا ما در این جهان تنها هستیم؟


به شخصه آثار کلارک رو خیلی دوست دارم. شاید غیر از او هیچ نویسنده علمی – تخیلی دیگه‌ای اینطور عمیق و گسترده به مهم‌ترین سوالات فلسفی بشر نپرداخته باشه. از سری‌های 4گانه اودیسه فضایی و راما گرفته، تا رمان‌هایی مثل پرتو روزهای دیگر، همه چندلایه و فلسفی هستند و از بینش عمیق این نویسنده حکایت دارند. Read the rest of this entry

طریقت سامورایی و شکوفه های گیلاس

استاندارد

از قدیم به فرهنگ و کشور ژاپن علاقه خاصی داشتم. یکی از آرزوهام همیشه این بوده که به سرزمین شکوفه های گیلاس سفر کنم و از شهرهای شلوغش تا طبیعت زیباش رو زیر پا بگذارم، با فرهنگ دیرینه اش آشنا بشم و به عمق وجود این ارواح سخت کوش و آرام و درونگرا و عمیق دست پیدا کنم.

این روزا داشتم کتابی می خوندم به نام بوشیدو: طریقت سامورایی یا روح ژاپنی اثر اینازو نیتوبه؛ کتاب دلچسب و در عین حال مفیدی که با بیانی شیوا و شاعرانه به مفهوم بوشیدو یا فرهنگ سلحشوری و سامورایی ژاپن و ابعاد مختلفش می پردازه، تاثیرش در تاریخ و فرهنگ ژاپن و روحیات مردمش رو بررسی می کنه، و از این منظر مقایسه ای از فرهنگ ژاپن و فرهنگ غرب ارائه میده (مشخصات کتاب رو در اینجا می تونید ببینید).

Read the rest of this entry