معرفی فیلم: Brief Encounter

استاندارد

با وجود این همه فیلم های جدید و خوش آب و رنگ، شاید سینمای کلاسیک با تکنیک های قدیمی و بیان کهنه اش برای خیلی ها جذاب به نظر نرسه، ولی گاهی فیلم هایی پیدا میشن که از اعماق تاریخ سینما هنوز مثل جواهری می درخشن و انگار هرگز قدیمی نمیشن. برای من یکی از این فیلم ها، درام عاشقانه برخورد کوتاه یا Brief Encounter هست.

این فیلم محصول 1945 انگلیس، درباره عشق ممنوعه دوران میانسالی یه زن متاهله؛ عشقی پرشور که دوباره حس و حال دوران جوانی رو به عاشق و معشوق بر می گردونه. ولی تعهدات خانوادگی هر دو مانعیه بر سر راه این عشق …

کارگردان مشهور فیلم، دیوید لین فیلم های خیلی بزرگ تر و معروف تری هم در کارنامه داره که شهرت جهانی دارن، فیلم هایی مثل پل رودخانه کوای، دکتر ژیواگو، لورنس عربستان، و …، ولی این فیلم جمع و جور و عمیق که در میان اونها و به خصوص در بین خیل انبوه فیلم های محبوب تر عاشقانه کلاسیک، گمنام مونده و نسبت بهش بی مهری شده، فیلم خیلی خوبیه و یکی از بهترین و پخته ترین فیلم های داستان گوی کلاسیک که تا حالا دیدم.

دیالوگ های فیلم کم نظیره، بازی ها – به خصوص بازی Celia Johnson در نقش لورا عالیه و خیلی زیبا حس تردید و دودلی بین عشق و اخلاق رو در بازی و حالات چهره اش منعکس می کنه. موسیقی فیلم کنسرتوی پیانوی شماره 2 راخمانینوفه، آهنگ پر شوری که  با شور و شر عشق و تلاطم روحی شخصیت اصلی کاملا هماهنگه. (از اینجا می تونین این آهنگ زیبا رو دانلود کنین)

یک مونولوگ زیبا از فیلم:

لورا (در حالی که به همسرش فرد نگاه می کنه، توی فکرش اونو خطاب قرار میده):  فرد، فرد عزیز؛ خیلی حرف هاست که می خوام بهت بگم. تو تنها شخصی در دنیا هستی که خرد و مهربانی کافی برای درکش رو داری. اگه فقط این داستان، داستان کس دیگه ای بود و نه داستان من. در شرایط فعلی، تو تنها کسی هستی که هرگز نمی تونم بهش بگم. هرگز، هرگز. چون که حتی اگه صبر می کردم که پیر بشیم و اون زمان بهت می گفتم، مجبور می شدی به گذشته نگاه کنی و این باعث رنجت میشد. و عزیزم، من نمیخوام که تو اذیت بشی. آخه می دونی، ما یک زوج خوشبختیم و بذار هرگز اینو فراموش نکنیم. اینجا خونه منه. تو همسر منی، و فرزندانم طبقه بالا در تختخوابشون هستن. من یه زن متاهل خوشبختم – یا دست کم بودم، تا چند هفته پیش – این تمام دنیای منه، و برام کافیه، یا دست کم کافی بود، تا چند هفته پیش. اما، اوه فرد، من حماقت کردم. عاشق شدم. من یه زن معمولی هستم. فکر نمی کردم همچین اتفاقاتی برای آدم های معمولی هم پیش بیاد. 

بیان دیدگاه